پری شب

گذشت زمان

تا چشم به هم زدیم بزرگ شدیم ،تا چشم به هم زدیم روزای خوش جوانی گذشت ،تا چشم به هم زدیم ایام پیری رسید . بیائید قدر یکدیگر بدانیم که تاچشم به  هم زنیم فرصت با هم بودن تمام خواهد شد. قدر آئینه بدانیم چو هست         نه در آن روز که افتاد و شکست ...
29 شهريور 1391

جمعه

دیروز جمعه مورخ 24/6/1391به اتفاق خانواده رفتیم به گشت و گزار . تصمیم بر این شد که برای خریدن لوبیا سبز بریم امام زاده محسن (ع) به قول همدانیا امام زاده کوی . جاتون خالی این روزا هوا خنک شده و یه کمی هم سرد من و رضوان همراه با بهناز ، بهنوش ،بابک وافسان و مامان  رفتیم . علی و امیر نیامدن . برای رسیدن به مقصد از مریانج یکی از شهرستانهای کوچک همدان گذشتیم  . چشمتون روز بد نبینه همین که وارد شهر شدیم بوی سیر کل فضارو برداشت نفس کشیدن برامون خیلی سخت بود . بهنوش دیگه کلافه شده بود بیچاره مردمانش دیگه عادت کردن .خلاصه بد از مریانج وارد روستای سولان شدیم جای سرسبزی بود از اونجا به روستای موئجین رفتیم همه مسیر پ...
25 شهريور 1391

اتیش پاره ی خانه

یه چند روزی که خط تلفن خانمان ایراد پیدا کرده هر کاری کردیم درست نشد ( تو خانه ی ما یه دختر وجود داره که از همه چیز سر در میاره از تنظیم ماهواره گرفته تا درست کردن خط تلفن وغیره) امروز به سر کارم زنگ زد و گفت : پری زنگ بزن می خوام تلفن خانه رو درست کنم                                                                  خلاصه...
20 شهريور 1391

عشق پوچ

   حتما یادمون باشه نکنه فراموش کنیم هیچ وقتم پر نمی شه حتی اگر با بهترینهای دنیا پرش کنی بازم.........................خالیه   قلب شکسته به درد کهنه فروش نمی خوره سعی کن تا ابد تو سینه ی خودت حفظش کنی چون نمی تونه پناه مهر کسی باشه ...
20 شهريور 1391

جشن عقد

        دیروز جمعه مورخ17/6/1391جشن عقد مرجان یکی از دوستای خوبم بود به اتفاق زهرا رفتیم خیلی خوش گذشت .مرجان واقعا خوشگل شده بود . از آرایش گذشته ، خودشم خوشگله . خیلی شلوغ کردیم کلی هم رقصیدیم خدا یا ازت می خوام که خوشبخت بشه به کوری چشم رضا که اینقدر اذیتش کرد . خدا یه شوهر  نصیبش کرده خیلی از اون بهتر لیاقت عشق مرجان و نداشت خیر ندیده حقش بود افتاد میان ترکا بی لیاقت ، بی خیال . جاتون خالی خیلی خوب بود پذیرائی هم عالی بود امیدوارم زندگی خوبی داشته باشه آخه دختر با محبتیه خیلیم به هم می اومدن از خدا بهترینارو براشون می خوام ساعت 7 با زهرا از الهام خدا حافظی کردیم ...
18 شهريور 1391

پائیز

این پائیز هزار رنگ امسال 16 روز زودتر به همدان سر زده دیگه هوا کم کم داره سرد می شه شبها باید پنجره هارو ببندیم .صبحا هم از نسیم پائیزی کمکی به خود می لرزیم  . خداوندا همه ی ماههای سال زیباست  ولی من روزهای کوتاه و دوست ندارم زود شب می شه در عوض شبها طولانی هوای همدانم که سریع سرد میشه برگ درختا داره کم کم می ریزه بنده ی خدا مامانم همش باید برگ جارو کنه دیروز که از سر کار رفتم خونه مامان خوابیده بود سر ما خورده کل خونه تو سرم خراب شد اصلا دوست ندارم افراد خانوادم مخصوصا مامانم مریض شه کلی از خدا خاستم حالش زودتر خوب شه . خدا یا من که گفتم همه ی در داشو بده به من خیلی حالم گرفته هیچ چیز به اندازه ی این خوشحالم نمی کنه که...
16 شهريور 1391

قسمت

امروز خیلی دلم می خواست برم جائیکه دوست داشتم آنجا باشم به طیبه گفتم : دعوت داشت  تولد نتونست بیاد نشد برم یعنی می شد تنها نمی خواستم برم . مونا امروز نیومده رفته مسافرت جاش صبح خیلی خالی بود از خدا می خوام بهش خوش بگذره خیلی نوشتم ببخشید خودمم خسته شدم ودر آخر ....... خداوندا آرامشی عطا کن تا بپذیرم هر آنچه  را که نمی توانم تغییر دهم . وشهامتی ده تا بتوانم تغییر دهم آنچه را که می توانم . و بینشی که بتوانم بفهمم فرق این دو را .                               &nbs...
15 شهريور 1391

فقط خدااااا

کشیش وارد هواپیما شد . صدای ظریفی گفت : لطفا در جای خود بنشینید هواپیما آماده ی پرواز است . بد از مدتی دوباره تکرار کرد لطفا کمربندهای خود را ببندید . ساعتی گذشت هواپیما تکانهای شدیدی می خورد و استرس همه را فرا گرفته بود هیاهویی به پا شد . کشیش ناگهان چشمش به دختر بچه ای افتاد که آرام مشغول خواندن کتابی بود واصلا توجهی به این سروصداها نداشت .با خود اندیشید من باید رمز آرامش این دختر را بدانم . بعد از گذشت ساعتی هواپیما سلامت به زمین نشست کشیش جلو رفت به دخترک سلام کرد واز او پرسید که با این همه سرو صداهای فراوان تو چگونه آرام کتاب می خواندی؟ دخترک جواب داد .اولا پدر من خلبان بود،دوما مقصد من منزلمان بود، سوما من مطم...
15 شهريور 1391

گوناگون

خداوندا آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمی نوانم تغییر دهم . شهامتی که تغییر دهم آنچه را که می توانم و دانشی که تفاوت آن دو را بدانم . باورم نمی شه خالق نظم دانه های انار ....................... زندگی مرا بی نظم چیده باشد.. دنیا دو روز است ،  یک روز با تو و یک روز بر علیه تو . روزی که با توست مغرور نشو و روزی که بر علیه توست مایوس نشو که هر دو پایان پذیرند. خداوندا مارا به راه راست هدایت فرما...................اگر نشد راه راست را به سمت ما کج فرما. شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آن را از تو گرفتند . عشق بورز به آنانکه دلت را شکستند . دعا کن برای آنانکه نفرینت کردند . پرواز...
12 شهريور 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پری شب می باشد